این مطلب مربوط به تقریبا دو سال پیش و شروع ناآرامی و اعتراضات به حکومت بشار اسد در سوریه است که البته قسمت عمده آنها ساسنور شده است.
عضو کمیسیون امنیت ملی گفت: دستگاه دیپلماسی در ارتباط با تحولات سوریه میتوانست موضعگیری قویتری داشته باشد.
وی نقطه افتقراق سوریه از دیگر کشورهایی که دچار انقلاب شدهاند را مستقل بودن حکومت آن دانست و اظهار داشت: سوریه در هیچ دورهای وابسته به قدرتهای منطقهای یا بینالمللی نبوده و حتی در دوران اوج قدرت اتحاد جماهیر شوروی، متحد روسها بود نه وابسته. ضمن اینکه سوریه در بین کشورهای عربی تنها حکومتی است که تا کنون در مقابل رژیم صهیونیستی کوتاه نیامده و از حزبالله دفاع کرده است.
بنام خداوند رحمان و رحیم
آری خداوندی که هم رحمان است و هم رحیم و ناظر بر کارها و اعمال ما و ذره - ذره آنها را ثبت می کند و جزای بعضی از آنها را در این دنیا به ما بازمیگرداند و بعضی دیگر را در آخرت!
تا جایی که از خودم اطلاع دارم و نیز نظر دیگران،نه انسان متحجری هستم و نه بیرحم و نه خشک مقدس و ازخشونت و خونریزی در هر جایی بیزاری داشته ام ولی یک موردی هست که چندین ماه است فکرم را مشغول کرده که برای مطرح کردن آن نیاز است ابتدا به عقب برگردیم.
در پایان جنگ جهانی دوم موقعی که ارتش سرخ روسیه به پاییتخت آلمان نازی برلین رسید به آنها دستور داده شده بود که هر انسان مونثی را که دیدند بیرحمانه به اون تجاوز کنند و به همین لحاظ بود که در عین اینکه جنگ به پایان خود رسیده بود باز جنایت صورت گرفت.
اما وقتی که آلمانها از سربازان روس می پرسیدند که چرا مرتکب این فجایع شدید می گفتند:«چرا موقعی که ارتش شما به شهرهای ما حمله میکرد و مردها را میشکتند و به زنانمان قبل از کشته شدن تجاوز می کردند شما شادی می کردید و هیچ اعتراضی نمی کردید».البته این یکی از دلایل ارتش روسیه بود.
حالا از اون تاریخ به زمان خودمان برگردیم و به بعضی از عملیات تروریستی که نگاه میکنم میبینم در حالی که نفس کاری که انجام می شود اشتباه است ولی خودم را بجای بعضی از این انجام دهنده عملیاتها و بمبگذاری ها میگذارم به آنها حق می دهم.
آری منظورم کسانی است که در کشورهای اروپایی و امریکا اقدام به بمب گذاری کرده و می کنند و از آنها بعنوان تروریست نام برده می شود.
جنازه کودکان بیگناه سوری که در اثر استنشاق گاز سمی،حملات شیمیایی کشته شده اند.
کمتر ایرانی است که سفری به خارج رفته باشد و از او درباره اروپایی و امریکایی ها بپرسی ،از آنها تعریف و تمجید نکند ولی اکثر همین خارجی ها اعم از اروپایی و امریکایی چرا به سیاست کشورهایشان در قبال کشورهای خاورمیانه هیچ اعتراضی نمی کنند.
بطور مثال همین کشورها برای سقوط صدام در کمتر از یک ماه به حکومت دیکتاتوری او یایان دادند و با تحقیر صدام را دستگیر کردند و یا در افغانستان طالبان را شکست دادند و حتی رهبر القائده یعنی اسامه بن لادن را در پاکستان کشتند و برای سقوط معمر قذافی دیکتاتور معدوم لیبی تا آنجا پیش رفتند که منطقه پرواز ممنوع ایجاد کردند و حتی ماشین قذافی را با هواپیما دنبال کردند و با پرتاب راکد باعث شدند که او نتواند بگریزد ولی در سوریه ماهها است که جنایت صوت می گیرد ولی روندی را پیش رو نمی گیرند که بشار اسدی که معلوم نیست کجا پنهان شده است دستگیر شود و این کشت و کشتار به حداقل برسد.
کودکان کشته شده براثر حملات شیمیایی در سوریه
آری درست است کشورها مورد نظر منافع خودشان را می بینند و الان حرفی از حقوق بشر نمی زنند و مردمانشان هم در حد اعتراض های کوچک به جنگ معترض بودن خود را نشان می دهند ولی برای محکوم شدن یک زن به سنگسار , یا با کشته شدن چند نفر از شهروندانشان سریع شروع به درست کردن کمپین و... می کنند و سریع تمام رسانه ها و سازمانهای آنها شروع به خبررسانی با آب و تاب و انجام تظاهرات بر ضد مسلمانان می کنند در حالی که همین مردم با تسلیحات و تکنولوژی کشته می شوند که همین معترضان سازنده آنها هستند البته من نمیگم که اصل سنگسار کردن و یا کشتن انسانها درست است.
خدائیش چرا این کودکان بجای بازی کردن باید الان در دل سرد خاک آرام گیرند.
دیروز شصتمین سالگرد کودتای ننگین 28 مرداد بود.کودتایی که هنوز خیلی ها از آن بعنوان کودتا یاد نمی کنند!
کودتایی که چند روز پیش مقامات امریکایی با منتشر کردن اسناد 60 سال پیش دخالت خود را در آن روشن کردند،البته به همراهی یک مشت وطن فروش،که اگر همراهی این وطن فروان نبود هیچگاه آنها جرئت دخالت در امورات کشور را نمی کردند و باعث نمی شدند یک حکومت مردمی ساقط شود.
توصیه های رهبر ملی ایران مصدق کبیر به جوانان ایران زمین که در خارج مشغول به تحصیل بودند.
" فرزندان عزیزم :
درود قلبی به شما میفرستم و از خدای متعال مسئلت دارم همگان با کامیابی و سربلندی از علوم و فنون آن دیار مترقی، بهرهای کافی بستانید و به سلامت و سعادت به میهن مقدس برگردید و مصدر خدمات شایان شوید و حق کشور و ملت ایران را که به گردن شما فرزندان خلف است ادا نمایید.
چون در اکثر نقاط کشورهای آمریکایی و اروپائی پراکنده هستید و با آن ملتهای دوست و بزرگ تماس و ارتباط دائمی دارید به علاوه مراسلاتی از بعضی شما راجع به نفت و مربوط به سوء تفاهمات در آن دیار به من رسیده لازم دانستم شما را از مقاصد ملت ایران در باب ملی شدن صنایع نفت مطلع گردانم تا شما هم به نوبه خود افراد ملت عدالتخواه و حق پرست آن ممالک را آگاه سازید و به هر که رسیدید و در هر محفلی حاضر شدید این مقاصد را شرح دهید تا اگر اشخاصی در نتیجه بیخبری یا شاید در نتیجه اغفال عمال مغرض دچار سوء تفاهم شده اند از حقیقت مطلع شوند، زیرا اطلاع صحیح ملل مترقی و دوستی آنها برای ما بسیار مهم و مغتنم است ...
و بر شما فرزندان این آب و خاک است که با استفاده از جمیع وسائلی که در دست دارید، مردم آزاده آن سامان را از حقایق امر مطلع ساخته و وظیفه خطیر ملی خود را در این موقع دشوار ایران، به نفع کشور باستانی خود و بر اساس حق و حقیقت انجام دهید. با این توضیحات پیام خود را به پایان میرسانم و شما جوانان دانشجو و علاقهمند به میهن عزیز را به خدا میسپارم."
درست کمتر از یک ماه پیش صد سالگی یکی از نخبگان ایرانی بود که ما ایرانی ها طبق معمول کمتر او را می شناسیم، درست مثل بقیه بزرگان و نخبگانمان که وقتی مردند یادمان می آید که آنها را تا چند روز پیش داشته ایم و قدرشان را نداسته ایم.
اما باز دم مجله بخارا گرم که حداقل باعث شد که من فراموش نکنم و حداقل کاری که از دستم بر می آید انجام دهم و آن معرفی این بزرگوار است که یکی از یاران دکتر ایرج افشار یعنی دکتر منوچهر ستوده است.
دکتر منوچهر ستوده (زاده ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در تهران) ایرانشناس، جغرافیدان، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر ایرانی است.
منوچهر ستوده، فرزند خلیل، شمارهٔ شناسنامهٔ ۲۸۵، بخش ۹ تهران، متولد تهران، بازارچه سرچشمه، کوچ صدیقالدوله از بخش عودلاجان از محلههای قدیم تهران ولی اهل مازندران است. پدربزرگ او آقا شیخ موسی از یاسل نور که منطقهای ییلاقی و کوهستانی است با پسر عموهایش به تهران آمد.
دکتر غلامحسینخان صدیقی نوه عموی او است. پدرش بیست و پنج ساله بود که پدربزرگ او فوت کرد و مسئولیت بازماندگان خانواده به گردن او افتاد. وی برای گذران زندگی مدتی در یک دکان قنادی شاگرد بود و پس از مدتی در زمان تاسیس مدرسه ابتدایی آمریکائی در تهران ریاست این مدرسه را به عهده گرفت.
ستوده تا سن چهارسالگی در محله سرچشمه زندگی کرد. در سن هفت سالگی به مدرسه ابتدائی آمریکائی رفت و شش ساله ابتدائی را در این مدرسه گذراند.
او در دوران تحصیل در دبیرستان البرز کتابدار کتابخانهٔ دبیرستان هم بود. سال ۱۳۱۳ وارد دانشسرای عالی شد و نزد استادانی چون سید محمد مشکوة و علی اکبر شهابی درس خواند. نخستین مقاله خود را در ۱۳۱۵ در بارهٔ "مطالعات تاریخی و جغرافیایی- مسافرت به قلعه الموت" نوشت.
در سال ۱۳۱۷ درجهٔ لیسانس در رشتهٔ ادبیات فارسی را دریافت کرد. در همین دوره در ادارهٔ فرهنگ گیلان و دبیرستان شرف تهران تدریس میکرد. در سال ۱۳۲۴ با فاطمه (شکوه اقدس) شمشیرگران ازدواج کرد. در سال ۱۳۲۹ از رسالهٔ دکتری خود زیر نظر استاد بدیعالزمان فروزانفر با عنوان "قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز" دفاع کرد.
در سال ۱۳۳۰ بنا به دعوت انجمن فولبرایت برای سفر مطالعاتی به آمریکا رفت. در سال ۱۳۳۱ به عضویت جامعه ملی جغرافیای آمریکا درآمد. و در سال بعد به عضویت انجمن ایرانشناسی به ریاست ابراهیم پورداود درآمد.
در سالهای بعد آموختن زبان پهلوی را در محضر دکتر ابراهامیان آغاز کرد. همچنین نخستین کتاب خود را با عنوان "فرهنگ گیلکی" در سلسله انتشارات انجمن ایرانشناسی در سال ۱۳۳۲ انتشار داد و در طی سالهای بعد چندین سفر مطالعاتی به خارج از کشور داشت و ارتقاء به درجهٔ استادیاری دانشگاه تهران و بعد دانشیاری و انتقال به دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران و عضویت در گروه تاریخ و سرانجام ارتقاء به درجهٔ استادی در سال ۱۳۵۴ از جملهٔ اتفاقات زندگی او در این سالها بودهاست.
ستوده در طی همین سالها تا سال ۱۳۸۱ در کنگرههای مهم ایرانشناسی همچون کنگرهٔ بینالمللی تاریخ و هنر و باستانشناسی ایران در دانشگاه آکسفورد و کنگرهٔ بینالمللی ابوریحان در پاکستان سخنرانی کرد. سفر به چین و آسیای میانه از دیگر فعالیتهای سالهای اوایل دههٔ ۱۳۶۰ استاد بود.
او هم اکنون ساکن کوی نارنج (سی سرا) سلمان شهر است. او تابستانها در روستای کوشکک لورا در جادهٔ چالوس و زمستان در خانهٔ دیگری در سیسرا (نزدیک چالوس) زندگی میکند. خانه او بسیار سادهاست. اتاقش در خانهٔ ییلاقی کوشکک جز یک زیلو و یک دست رختخواب چیزی ندارد. با رادیو و تلویزیون میانهای ندارد. معمولاً در ایوان سرتاسری جلو اتاق رو به باغ پردار و درخت خود مینشیند و پشت یک میز آهنی کوچکِ قدیمی، مشغول کار میشود. هر وقت هم خسته شد، یکی دوبار عصازنان طول ایوان را میپیماید و اگر شد سری هم به نهر آب وسط باغ میزند.
تالیفات
فهرست کتابهای دکتر ستوده ۵۲ جلد است. تعداد مقالات دکتر ستوده تا به امروزبه ۲۸۶ رسید. کتابها و مقالات استاد ستوده نشانهٔ دلبستگی ژرف و عمیق ایشان به تاریخ و دامنه و پیشینهٔ فرهنگ ایرانی است. برخی از کتابهای ستوده عبارتند از:
فرهنگ گیلکی با مقدمهٔ استاد ابراهیم پورداود
فرهنگ کرمانی
فرهنگ بهدینان با مقدمهٔ ابراهیم پورداود
حدود العالم من المشرق الی المغرب
مهمان نامه بخارا
جغرافیای اصفهان
فرهنگ سمنانی، سرخهای، لاسگردی، سنگسری، شهمیرزادی
عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات
قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز
تاریخ گیلان و دیلمستان
از آستارا تا استارباد در ده جلد شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان که هر کدام قریب به هشتصد صفحهاست
فرهنگ نائینی
تاریخ بدخشان
تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس
سفرنامهٔ گیلان ناصرالدین شاه قاجار
جغرافیای تاریخی شمیران
بزرگداشت ها
هشتاد و سومین شب از شبهای مجله بخارا در تالار باستانی پاریزی دانشکده ادبیات با عنوان شب منوچهر ستوده برگزار شد و دکتر هوشنگ دولتآبادی و عبدالرحمان عمادی دربارهٔ زندگی و آثار منوچهر ستوده سخنرانیهایی کردند.
به مناسبت تولد صد سالگی منوچهر ستوده، برنامههای خاصی تدارک دیده شد. منجمله مراسم رکابزنی از آستارا تا گرگان و همچنین کاشت درخت در طول این مسیر.
در انتها آرزوی طول عمر همراه با سلامتی و عزت برای این استاد عزیز را از خداوند منان خواستاریم.
منبع :ویکی پدیا
حجتالاسلام والمسلمین محسن رهامی طی سخنانی در مجمع محققین و مدرسسن حوزه
علمیه قم اظهار داشت: مطالعه زندگی پدران ما میتواند برای ما درس عبرتی
باشد و لازم است که آن را مورد مطالعه قرار دهیم؛ پدران ما در جریان انقلاب
مشروطه، چیزی جز تأسیس عدالتخانه نمیخواستند تا به حقوق خود دست پیدا
کنند.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: بدون نان میتوان خوابید اما
بدون عدالت این امکان وجود ندارد؛ انسانها باید بداند که وقتی جرمی را
مرتکب نشدند، کسی با آنها کاری ندارد.
وی خاطرنشان کرد: در طول تاریخ که این همه حکماء، رهبران جنبش آزادی خواهی و ... آمدند به هیچ چیزی مانند عدالت تأکید نکردند.
رهامی
با ذکر داستانی از زمان پیامبر اکرم(ص)، گفت: پیامبر(ص) گاهی با نشستن در
مسجد مینشستند و به امر قضاوت مشغول میشدند و باید گفت که آموزش راههای
صحیح قضاوت و رسیدن به عدالت وظیفه دوم ایشان بود.
وی افزود: پیامبر اکرم(ص) معتقد بود که کسی که ادعایی دارد باید دلیل بیاورد، و به اعترافات متهمان اعتبار زیادی قائل نمیشدند.
این
استاد دانشگاه اظهارداشت: اگر مأموری برای اقرار گرفتن از متهم حتی یک
سیلی به صورت او بزند، آن مأمور بدبختترین مردم است، چرا که دین خود را به
دنیای دیگرانی که آیا به قدرت برسند یا خیر، میفروشد.
رهامی با
بیان این که بسیاری از علماء اقرارهای متهمان در زندان را معتبر نمیدانند،
گفت: بر اساس دادرسی اسلامی قبل از این که به بحث مجازات برسیم، باید
مقدماتی که منجر به اعتراف متهم شده را بررسی کرد.
این استاد
دانشگاه ادامه داد: پیامبر اسلام می فرمود تا میتوانید مجازاتها را
بردارید، چرا که اگر حاکم در اعلام مجازاتها خطا کند قابل جبران نیست، اما
اگر در عفو و بخشش خطا کند این خطا قابل جبران است.
وی گفت: هر کشوری که ادعای دموکراسی و عدالت داشت، برای صحت این ادعا، ابتدا باید به سراغ نظام دادرسی او رفت.
رهامی
تأکید کرد: مهمترین تستی که در یک مملکت برای صحت ادعای عدالت در آن کشور
میتوان داشت این است که باید به سراغ نظام دادرسی او رفت و نباید تنها به
سخنرانی حاکمانی که در آن تنها ادعای دموکراسی را دارند اکتفاء کرد؛ چرا که
همانطور که هیچ بقالی نمیگوید ماست من ترش است، .
وی خاطرنشان
کرد: طبق روش پیامبر اسلام، قاضی دادگاه که در میان متهم و مدعیالعموم که
دادستان باشد مینشیند، باید قبل از اثبات جرم باید تمام شرایط مساوی را
برای هر دو طرف در نظر بگیرد و نباید تنها به خواندن قرآن در اول دادرسی
اکتفاء کند.
این استاد دانشگاه با انتقاد از شرایط موجود در کشور
اظهار داشت: چرا در کشور ما به محض این که دولتی عوض میشود، تمام سیستم
اداری آن عوض میشود؟ حتی سرایدارهای مدارس و ادارهها هم امنیت شغلی
ندارند.
وی ادامه داد: هیچ نظامی در دنیا وجود ندارد که به محض این
که دولت در آن عوض شود، تمام سیستم اداری، کارمندان و حتی سرایداران آن
عوض شوند، اما متأسفانه در کشور ما اتفاق افتاد؛ باید دانست که لازمه امنیت
شغلی، امنیت قضایی است.
رهامی در پایان با ذکر این نکته که ما
تنها اجرای قانون خودمان را میخواهیم، گفت: چگونه صدا و سیما، کسی که هنوز
در دادگاه رأیی برایش صادر نشده و جرم او ثابت نیست، را نمایش میدهد؟
تو مراسم سوگند رئیس جمهور امریکا رسمه که قبل از ادای سوگند رئیس جمهور منتخب روسای جمهور قبلی یکی یکی وارد می شوند.
حالا ما اگه بخوایم یه همچین کاری بکنیم که رئیس جمهور اولین دوره ریاست جمهوری آقای ابوالحین بنی صدر ،رئیس جمهور دومین دوره ریاست جمهوری که آقای محمدعلی رجایی ، رئیس جمهور سومین و چهارمین ریاست جمهوری هم که رهبری هستند ،دوره های پنجم و ششم ریاست جمهوری هم آقای هاشمی رفسنجای است ، دوره های هفتم و هشتم هم آقای خاتمی بودند و در دو دوره آخر هم احمدی نژاد.
حالا از این افراد آقای بنی صدر که فراری و در پاریس زندگی میکند و امکان حضورش وجود ندارد.
آقای رجای هم که شهید شدند و دو دوره بعدی ریاست جمهوری هم که رهبری هستند.
حالا می ماند سه نفر آقیان هاشمی رفسنجانی ، خاتمی و احمدی نژاد که بجز خاتمی دو نفر دیگر در مراسم تحلیف رئیس جمهور دوره یازدهم حضور داشتند.
البته چهره های دیگری اعم از سیاسی،نظامی،ورزشی،هنری و... حضور داشتند و به قولی هر میهمان توجیهی داشت .
از هنرمندانی نظیر پروانه معصومی گرفته که در مراسم تحلیف دوره قبل نیز حضور داشت از ورزشکاران نیز که می توان به حضور علی پروین اشاره کرد ،اعضائ دولت سابق،نمایندگان دورانهای پیشین، عمرالبشر که تحت تعقیب دادگاه جنایات جنگی است و از همه مهمتر سعید حدادیان همون مداحی که گفت :«مشایی ... باید بریدش» و یا اون مداحیش یا ترانه هایده .
من مخالف نیستم که چرا اینا اومدن برعکس بابا سعید تاجیک رو هم بیارن یا سعید عسکره ولی چیزی که از ظاهر امر پیداست فقط جناب آقای خاتمی مشکل دار بوده که اجازه بودن تو این مراسم رو نداشته است.