نژاد ایرانی دژنره-قاطی پاطی- شده،یعنی با حمله و هجوم اقوام ترک و تاتار و غرب و مغول در طول زمان و پیوند با آنان،دیگر آن آریایی اصیل و نجیب نیست!و با حقیقت سه اصل انسانی تعلیمات زرتشت،یعنی اندیشه نیک –گفتار نیک و کردار نیک،فرسنگها فاصله دارد و پاک بیگانه است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز در همین زمینه،قبلا اشاراتی بدین مضمون داشته اند که به شرح زیر است:
ز ایـران و از ترک و از تازیان نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان ،نه ترک ، نه تــازی بود سخن ها به کردار بازی بود
شــود بـنـده بـی گـهـر،شـــهریار نـژاد و بـزرگی نـیـایـد به کار
زیـان کسان از پی ســود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش
بریزند خــون از پــــی خـواسـته شــود روزگـار بــــد آراســتـه
همه گنج ها زیر دامــان نهند بکوشند وکوشش به دشمن دهند
چنان فاش گردد غم و رنج و شـور که شادی به هنگام بهرام گور
پــدر با پسر کین سیم آورد خورش کشک و پوشش گلیم آورد
بدانـدیش گـردد پـدر بر پــسر پسر بر پدر همچنین چـاره گر
زپیمان بگــردند و از راسـتی گرامی شود کژی و کاستی
کشــاورز و جنگی شود بی هـنر نژاد و هنر کمتر آید به بر
رباید هـمـی این از آن ، آن از این ز نفرین ندانند باز آفرین
به گیتـی کسی را نماند وفــا روان و زبان ها شود پر جفا
نه جشن ونرامش نه کوشش نه کام همه چاره ورزش و ساز و دام
چــو بسیــار از ایـن داسـتان بگـذرد کسی سوی آزادگان نـنـگـرد
دل من پر از خون شد و روی زرد دهن خشک و لبها شده لاجورد